بشرا جونبشرا جون، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه سن داره

ناناز

مراسم شیرخوارگان حسینی مسجد حضرت ولی عصر(عج ) بهشهر 9/8/1393

روز جمعه به یاد شش ماهه امام حسین (ع) همه نانازهای  مامانا در مسجد حضرت ولی عصر (عج ) جمع شدند تا با عزاداری و مرثیه سرایی با آن دردانه اباعبدالله الحسین همدردی کنند چه حال و هوایی داشت نزدیک ظهر لباس زیبا و قشنگت رو که از قبل آماده کرده بودم بر تن نازنینت پوشیدم هنگام پوشیدن لباسهایت از در گاه خداوند برای همه نانازها دعا کردم که همیشه سالم و تندرست باشند و از خداوند خواستم که این ایمان و امید را به همه پویندگان راه حسینی بده که ثابت قدم باشند الهی آمین     ...
11 آبان 1393

با لذت غذا خوردن

دیشب همه خواستیم بهت غذا بدیم اما نذاشتی خیلی اصرار داشتی که به تنهایی بخوری و خودت رو مستقل دیدی آخ مامان فدای اون هوشت بشه نمیدونی وقتی سفره و پیش بند غذاتو آوردم چه بال بال میزدی از این که تنهایی میخوای غذای بخوری اونقدر لحظه های قشنگی بود که قادر به توصیفش نیستم برا همین به تصویر کشیدم تا با دیدنش بیشتر لذت ببریم   ...
5 آبان 1393

روز جهانی کودک مصادف با یازده ماهگی 16/7/1393

عزیز دل مامان امروزیازده ماهه شدی باورم نیست اینقدر سریع زمان گذشت راستی یه چیزه جالب امروز مصادف با روز جهانی کودک هست ما این رو به فال نیک می گیریم و برات بهترین ها رو آرزو می کنیم برا همین روز دیشب به اتفاق بابایی و خواهرجون رفتیم سینما برا دیدن نمایش شهر موشها ی دو وقتی وارد سالن سینما شدیم با تعجب به همه جا نگاه می کردی مخصوصا به مانکن های عروسکهای شهر موشها که در ابتدای سالن ورودی به نمایش گذاشتند با خواهر جون و دوستاش چند تا عکس یادگاری گرفتی که در زیر برات گذاشتم امیدوارم بعدا نگاه می کنی خوشت بیاد وارد سالن سینما شدیم بعد از مدتی چراغهارو خاموش کردن و تو شروع به نق زدن کردی البته برا مدت کوتاهی چون وقتی نمایش فیلم شروع شد با تعجب به...
16 مهر 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناناز می باشد